واژهشناسی واژهشناسی در زبان پارسی. فرهنگ فارسی معین واژهٔ «فرهنگ» را مرکب از دو واژهٔ «فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کردهاست. لغت نامه دهخدا «هنگ» را از ریشهٔ «ثنگ» اوستایی ...
به خواندن ادامه دهیدمعنی له در فرهنگ معین: کوبیده و نرم شده، شراب، باده انگوری، برای او، به نفع او، = آله، آلوه، اله: عقاب،
به خواندن ادامه دهیدفرهنگ لغت های Glosbe منحصر به فرد هستند. در Glosbe شما نه تنها می توانید ترجمه های انگلیسی یا فارسی را بررسی کنید. ما همچنین نمونههای کاربردی ارائه میدهیم که دهها جمله ترجمه شده را نشان میدهد.
به خواندن ادامه دهید:: لغتنامه دهخدا:: فرهنگ فارسی معین:: فرهنگ فارسی عمید:: واژگان مترادف و متضاد:: واژههای مصوّب فرهنگستان:: واژههای فارسی سره:: فرهنگ گنجواژه:: واژهنامه آزاد:: فرهنگ برندواژه:: اصطلاحات عامیانه:: فرهنگ نامها
به خواندن ادامه دهید:: لغتنامه دهخدا:: فرهنگ فارسی معین:: فرهنگ فارسی عمید:: واژگان مترادف و متضاد:: واژههای مصوّب فرهنگستان:: واژههای فارسی سره:: فرهنگ گنجواژه:: واژهنامه آزاد:: فرهنگ برندواژه:: اصطلاحات عامیانه:: فرهنگ نامها
به خواندن ادامه دهیدله و علیه - معنی در دیکشنری آبادیس له و علیه لغت نامه دهخدا له و علیه. [ ل َ هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] ( ترکیب عطفی ، ق مرکب ) بسود و بزیان کسی. برای او و بر او. به او و بر او. فرهنگ فارسی بسود و بزیان کسی . برای او و براو . پیشنهاد کاربران به نفع و به ضرر …
به خواندن ادامه دهیدفرهنگ لغت مازندرانی(حرف الف) در زبان عرب و فرهنگ وحی، اله بر هر معبودی که عابدان در پیشگاهش خضوع کنند، اطلاق می, جلالی و جمالی است و جز بر او اطلاق نمی شود: هو الله الخالق الباری المصور له الأسماء, از ریشه اله معانی متعددی در کتب لغت ذکر شده که از میان …
به خواندن ادامه دهیددر فرهنگ لغت فارسی - ترکی آذربایجانی شما عباراتی را با ترجمهها، نمونهها، تلفظ و تصاویر پیدا خواهید کرد. ترجمه سریع است و باعث صرفهجویی در وقت شما میشود.
به خواندن ادامه دهیدمعنی له در فرهنگ معین: کوبیده و نرم شده، شراب، باده انگوری، برای او، به نفع او، = آله، آلوه، اله: عقاب، معنی له در فرهنگ معین
به خواندن ادامه دهیددیکشنری آبادیس شامل بخش هایی نظیر دیکشنری به زبان های مختلف از جمله انگلیسی، فارسی، عربی و همچنین بیست دیکشنری تخصصی با تلفظ انگلیسی و آمریکایی، ترجمه مخفف و کلمات اختصاری، مترجم آنلاین متن، لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ مترادف …
به خواندن ادامه دهید۲ - تعریف فرهنگ. [ ویرایش] "فرهنگ" واژهای فارسی و مرکب از دو جزء "فر" و "نگ" است. "فر" به معنای شکوه و عظمت و اگر به عنوان پیشوند به کار رود به معنای جلو، بالا، پیش و بیرون است. "نگ" از ریشه اوستایی ...
به خواندن ادامه دهیدموسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی
به خواندن ادامه دهیدسرویس جستوجوی واژه با بیش از ۱ میلیون واژهٔ فارسی، انگلیسی، عربی، ترکی و ...
به خواندن ادامه دهیدمعنی این واژه در بانک های دیگر موضوع له (لغت نامه دهخدا): موضوع له. [م َ عُن ْ ل َه ْ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) اصطلاح منطق، معنایی که لفظ در مقابل آن وضع شده است. (یادداشت لغت نامه). رجوع به موضوع شود. کشورشناسی فال حافظ اوقات شرعی آب و هوا تعبیر خواب باشگاه
به خواندن ادامه دهیدترجمه از فرهنگ لغت کردی - فارسی، تعاریف، دستور زبان در Glosbe می توانید ترجمه هایی از کردی به فارسی را از منابع مختلف پیدا کنید. ترجمهها از رایجترین به کمتر محبوبتر دستهبندی شدهاند. ما تمام تلاش خود را می کنیم تا اطمینان حاصل کنیم که هر عبارت دارای تعاریف یا اطلاعاتی در مورد عطف است. در ترجمه های متنی کردی - فارسی، جملات ترجمه شده
به خواندن ادامه دهیدبا اینکه اسم خودم لیلا است اما نمی دانم معنی آن چیست اینکه اسم کی بوده خیلی مهم نیست چرا معنی ان در لغت نامه نیامده وتقاضا دارم اگر راه جستجوی بهتری را می دانید درج کنید تاحداقل معنی اسم خودم ...
به خواندن ادامه دهیددر Glosbe شما نه تنها ترجمههایی از فرهنگ لغت فارسی-فارسی، بلکه ضبطهای صوتی و خوانندگان رایانهای با کیفیت بالا را خواهید یافت. فرهنگ لغت تصویری ارزش یک عکس بیشتر از هزار کلمه است. علاوه بر ترجمه های متنی، در Glosbe تصاویری را خواهید یافت که عبارت های جستجو شده را ارائه می دهند. خودکار فارسی - مترجم فارسی آیا نیاز به ترجمه متن طولانی دارید؟
به خواندن ادامه دهید:: لغتنامه دهخدا:: فرهنگ فارسی معین:: فرهنگ فارسی عمید:: واژگان مترادف و متضاد:: واژههای مصوّب فرهنگستان:: واژههای فارسی سره:: فرهنگ گنجواژه:: واژهنامه آزاد:: فرهنگ برندواژه:: اصطلاحات عامیانه:: فرهنگ نامها
به خواندن ادامه دهیدله. [ ل َه ْ ] ( ترکی ، حرف اضافه ) در ترکی ترجمه «با» که برای معنی معیت آید و در اصل «اِلَه » بوده به کسر همزه. ( غیاث ). له. [ ل َه ه ] ( ع مص ) تنک و نیک ساختن موی را و نیکو گردانیدن. ( از منتهی الارب ). له الشعر؛ رققه و حسنه. ( اقرب الموارد ). له.
به خواندن ادامه دهیدله و علیه - دیکشنری آنلاین آبادیس. معنی له و علیه در لغت نامه دهخدا. له و علیه. [ ل َ هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) بسود و بزیان کسی.
به خواندن ادامه دهیدترجمه از فرهنگ لغت فارسی - ترکی آذربایجانی، تعاریف، دستور زبان در Glosbe می توانید ترجمه هایی از فارسی به ترکی آذربایجانی را از منابع مختلف پیدا کنید. ترجمهها از رایجترین به کمتر محبوبتر دستهبندی شدهاند. ما تمام تلاش خود را می کنیم تا اطمینان حاصل کنیم که هر عبارت دارای تعاریف یا اطلاعاتی در مورد عطف است.
به خواندن ادامه دهیدمعنی له در فرهنگ لغت. صفحه خانگی | معنی له در فرهنگ لغت نام شناسی و ریشه واژه ها آیا غذا در عربی به معنی ادرار آیا غذا در عربی به معنی فرهنگ دهخدا و معین قبول داری؟اگه داری پس چرا توی این دو فرهنگ ...
به خواندن ادامه دهیددر برخی لغتنامهها در مقابل هر کلمه، هم واژههای مترادف آن قرار داده شده است، هم واژههای متضاد آن. وهنالك قواميس تدرج تحت كل كلمة مرادفاتها (كلمات لها معنى مشابه ولكن غير مطابق تماما) وأضدادها (كلمات لها معنى معاكس تقريبا). jw2019 حتی در مفهوم حقوق طبیعی حقوق بشر، این دو اصطلاح ممکن است مترادف باشند.
به خواندن ادامه دهیدمعنی له، لها در فرهنگ فارسی | جدول یاب جدول آنلاین مسابقه جدول استخاره با قرآن تبدیل تاریخ شرح در متن تصویری تاریخ امروز له، لها له، لها لَهُ، لَها، برای او (مرد)، برای او (زن)، بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
به خواندن ادامه دهیدلغتنامه دهخدا عکس . [ ع َ ] (ع اِ) آنچه در آب و آینه و امثال آن از اشیاء پیدا میشود. (غیاث اللغات ). عکس شاخص در آینه و جز آن ، آنچه را که منطبع میشود در آن بطور باژگونه . ج ، عُکوس . (ناظم الاطباء). تصویری که از شی ٔ یا شخص در آب و آیینه و جز آن پیدا شود. (فرهنگ فارسی معین ). ناهمتا. (دستوراللغة).
به خواندن ادامه دهیدمعنی له در فرهنگ معین | جدول یاب. معنی له در فرهنگ معین: کوبیده و نرم شده، شراب، باده انگوری، برای او، به نفع او، = آله، آلوه، اله: عقاب، به خواندن ادامه دهید
به خواندن ادامه دهید