• دوشنبه تا شنبه: 10:00 - 16:00 / یکشنبه تعطیل است

خرد کردن | دانلود مقالات ISI خرد کردن | 307 مقاله انگلیسی + ترجمه فارسی

دانلود مقالات isi انگلیسی درباره خرد کردن با ترجمه فارسی - مقالات الزویر ساینس دایرکت Science Direct دانشیاری مقالات ISI ترجمه شده

به خواندن ادامه دهید

خرد شدن در انگلیسی - فارسی-انگلیسی فرهنگ لغت | در Glosbe

بررسی 'خرد شدنترجمه‌ها به انگلیسی. به نمونه‌هایی از خرد شدن نگاه انداخته و با ترجمه در جملات، گوش دادن به تلفظ و تمرین گرامر، زبان را بیاموزید.

به خواندن ادامه دهید

معنی و ترجمه "خرد شدن" به انگلیسی

ترجمه و معنی انگلیسی کلمه و یا عبارت یا اصطلاح فارسی "خرد شدن" عبارت است از relent, pass off, shrink, crush, abate, diminish.. عبارت های فارسی دیگر که معادل یا مشابه عبارت فارسی "خرد شدن" هستند و یا کلمات این عبارت را دارند نیز در ذیل به ...

به خواندن ادامه دهید

معنی و ترجمه "خرد" به انگلیسی

ترجمه و معنی انگلیسی کلمه و یا عبارت یا اصطلاح فارسی "خرد" عبارت است از small, minor, petty, little, tiny, pint-size.. عبارت های فارسی دیگر که معادل یا مشابه عبارت فارسی "خرد" هستند و یا کلمات این عبارت را دارند نیز در ذیل به همراه معادل ...

به خواندن ادامه دهید

(گوشت یا سبزیجات) خرد کردن در انگلیسی - فارسی-انگلیسی فرهنگ لغت | در Glosbe

بررسی '(گوشت یا سبزیجات) خرد کردنترجمه‌ها به انگلیسی. به نمونه‌هایی از (گوشت یا سبزیجات) خرد کردن نگاه انداخته و با ترجمه در جملات، گوش دادن به تلفظ و تمرین گرامر، زبان را بیاموزید.

به خواندن ادامه دهید

خرد کردن | دانلود مقالات ISI خرد کردن | 227 مقاله انگلیسی + ترجمه فارسی

دانلود مقالات isi انگلیسی درباره خرد کردن با ترجمه فارسی - مقالات الزویر ساینس دایرکت Science Direct دانشیاری مقالات ISI ترجمه شده

به خواندن ادامه دهید

خورد کردن در انگلیسی، ترجمه، فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی | Glosbe

ترجمه های برتر خورد کردن در فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی عبارتند از: devastate . ترجمه های درون متنی خورد کردن حداقل دارای جملات ترجمه شده ۴۷ هستند. خورد کردن ترجمه‌ها خورد کردن + اضافه کردن devastate verb farsilookup ترجمه‌های ایجاد شده الگوریتمی را نشان دهید عبارات مشابه

به خواندن ادامه دهید

خرد كردن در انگلیسی - فارسی-انگلیسی فرهنگ لغت | در Glosbe

بررسی 'خرد كردنترجمه‌ها به انگلیسی. به نمونه‌هایی از خرد كردن نگاه انداخته و با ترجمه در جملات، گوش دادن به تلفظ و تمرین گرامر، زبان را بیاموزید.

به خواندن ادامه دهید

خرد کردن | دانلود مقالات ISI خرد کردن | 314 مقاله انگلیسی + ترجمه فارسی

دانلود مقالات isi انگلیسی درباره خرد کردن با ترجمه فارسی - مقالات الزویر ساینس دایرکت Science Direct دانشیاری مقالات ISI ترجمه شده

به خواندن ادامه دهید

پاره کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس

mangle (فعل) خرد کردن، بریدن، له کردن، پاره کردن tear up (فعل) پاره کردن، پاره پاره کردن، درهم دریدن، پاره پاره و متلاشی کردن rend (فعل) کندن، پاره کردن، چاک زدن، دریدن lacerate (فعل) ازردن، پاره کردن، دریدن، مجروح کردن lancinate (فعل) بریدن، پاره کردن، با نیزه سوراخ کردن پیشنهاد کاربران جردادن، دریدن، شکافتن، قطع کردن، گسستن، گسیختن، جر تقطیع

به خواندن ادامه دهید

خرد شدن در انگلیسی - فارسی-انگلیسی فرهنگ لغت | در Glosbe

(افتادن یا به هم خوردن یا خرد شدن با صدای بلند) درق به هم خوردن crash (خرد کردن و تبدیل به پودر کردن) آس کردن یا شدن pulverize (در اثر ضربه یا انفجار و غیره) خرد کردن یا شدن shatter (صدای خرد شدن یا له شدن - صدای راه رفتن در گل و لای) شلپ squash (مثلا شکستگی استخوان) موجب خرد شدن یا تراشه شدن استخوان splintery پرتاب و خرد کردن یا شدن pash

به خواندن ادامه دهید

خرد کردن در انگلیسی، جملات مثال، فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی | Glosbe

ترجمه خرد کردن در فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی: break, mince, break to pieces. خرد کردن در ترجمه های درون متنی حداقل ۱۳۱ بار یافت شده است. خرد کردن ترجمه‌ها خرد کردن + اضافه کردن break verb en to divide (money) into smaller …

به خواندن ادامه دهید

معنی و ترجمه "خرد شدن" به انگلیسی

کاهش دادن: reduce, scrimp, attenuate, cut, lessen, cut back. تقلیل دادن: diminish, lessen. تقلیل یافتن: lessen. کمتر شدن: grind, minify, squelch, smash, abate, chop. خرد کردن: lessen. کمتر کردن: lessen, scant. …

به خواندن ادامه دهید

برطرف کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس

eliminate (فعل) خرد کردن، برطرف کردن، محو کردن، رفع کردن، زدودن، بیرون کردن، حذف کردن، منتفی کردن surmount (فعل) برطرف کردن، غالب امدن بر، فائق امدن، از میان برداشتن، بالا قرار گرفتن loose (فعل) رها کردن، برطرف کردن، حل کردن، سبکبار کردن، درکردن، شل و سست شدن، نرم و ازاد شدن، از قید مسئولیت ازاد ساختن پیشنهاد کاربران

به خواندن ادامه دهید

اعصاب خرد یا خورد ? - مجله نورگرام

اعصاب خرد کردن به انگلیسی. Tax the patience; nerve-racking; nerve-wracking; raspy; unnerving; مثال : Annoy, cause someone to lose his patience. اذیت کردن، باعث از دست دادن صبر کسی شدن . مثال: The students tax the teacher's patience.

به خواندن ادامه دهید

خرد کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن، بریدن، له کردن، پاره کردن cut down (فعل) خرد کردن، تقلیل دادن fragmentize (فعل) خرد کردن، متلاشی کردن، ریز کردن demolish (فعل) خرد کردن، خراب کردن، ویران کردن hack (فعل) خرد کردن، بریدن، زخم زدن، بیل زدن fractionalize …

به خواندن ادامه دهید

اعصاب خرد کن، ترجمه به انگلیسی، nerve-racking | Glosbe

بايد زندگي کردن با چنين شرايطي اعصاب خرد کن باشه. It must be nerve racking, living with that condition. OpenSubtitles2018.v3. تو هم درست به اندازه ي اون اعصاب خرد کن هستي. You're just as annoying as he was. OpenSubtitles2018.v3. باورت ميشه پارسال همين ...

به خواندن ادامه دهید

پول خرد به انگلیسی چی می شه؟ - مرجع زبان ایران

20/03/2018· sorry, I don't have any change. متاسفانه‌ پول‌ خرد ندارم‌. .......................................... شاید تبدیل به پول نقد کردن به این صورت بشه : cash in cash ! ........................................ change into : = convert تبدیل …

به خواندن ادامه دهید

معنی و ترجمه "خرد کردن" به انگلیسی

خرد کردن: reduce, reduce, decrease, diminish, lessen, detract. کاستن: lessen, palliate. کاهش دادن: reduce, scrimp, attenuate, cut, lessen, cut back. تقلیل دادن: diminish, lessen. تقلیل یافتن: lessen. کمتر …

به خواندن ادامه دهید

معادل خرد کردن به انگلیسی | دیکشنری انگلیسی به فارسی بیاموز

خرد کردن. ( خ-ر-د- -ک-ر-د-ن ) 1 to crush to break, to shatter. to crush /krʌʃ/ /krʌʃ/. to break /breɪk/ /breɪk/. to shatter /ˈʃætər/ /ˈʃætə/.

به خواندن ادامه دهید

پول خرد در انگلیسی، ترجمه، جملات مثال، فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی

پول خرد در انگلیسی به: change, cash, chink ترجمه می شود (مجموع ترجمه های ۹). ترجمه های موجود در متن با پول خرد حداقل شامل جملات ۹۵ هستند. از جمله: خواهش دارم این پنج فرانک را هم به من پول خرد بدهید. ↔ Can you give me change for a five franc piece?.

به خواندن ادامه دهید

محو کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن، برطرف کردن، محو کردن، رفع کردن، زدودن، بیرون کردن، حذف کردن، منتفی کردن ... از جمله انگلیسی، فارسی، عربی و همچنین بیست دیکشنری تخصصی با تلفظ انگلیسی و آمریکایی، ترجمه مخفف و کلمات ...

به خواندن ادامه دهید

خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

مترادف خرد کردن فارسی به انگلیسی break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break to pieces, to shatter, to crush, to grind, to change (as money), to suppress مترادف ها abate …

به خواندن ادامه دهید

معنی و ترجمه "خرد کردن گوشت" به انگلیسی

ترجمه و معنی انگلیسی کلمه و یا عبارت یا اصطلاح فارسی "خرد کردن گوشت" عبارت است از mince, hash.. عبارت های فارسی دیگر که معادل یا مشابه عبارت فارسی "خرد کردن گوشت" هستند و یا کلمات این عبارت را دارند نیز در ذیل به همراه معادل ...

به خواندن ادامه دهید

معادل انگلیسی خرد تغییر

معادل انگلیسی خرد تغییر ... معاوضه ، ردو بدل کننده ، مبادله کردن - ارز ، معامله ، مبادله ، صرافی ، مبادله کردن ، عوض کردن ، تسعیر یافتن معاوضه ، تبادل ، ردوبدل ارز ، اسعار ، جای معاملات ارزی و ...

به خواندن ادامه دهید

خرد کردن | دانلود مقالات ISI خرد کردن | 307 مقاله انگلیسی + ترجمه فارسی

دانلود مقالات isi انگلیسی درباره خرد کردن با ترجمه فارسی - مقالات الزویر ساینس دایرکت Science Direct

به خواندن ادامه دهید

معادل انگلیسی خرد کن نهایی

خرد کن نهایی : fine crusher. مخلوط ریزدانه اصطلاحی که توسط اودن (1914) برای مخلوطی (در رسوبی با درجات اندازه ای متفاوت) استفاده شده که ذرات آن ریزتر از ذراتدرجه غالب یا حداکثر باشد مواد ریزتر مواد یافت شده در رده هسیتوگرام حداکثر ...

به خواندن ادامه دهید

کم کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس

کم کردن، دریافتن، نتیجه گرفتن، استنباط کردن، تفریق کردن detract (فعل) کاستن، کم کردن، گرفتن، کسر کردن، کاهیدن relax (فعل) خرد شدن، کم کردن، ضعیف کردن، سست کردن، راحت کردن، شل کردن، لینت دادن، تمدد اعصاب کردن disqualify (فعل) کاستن، کم کردن، سلب صلاحیت کردن از، شایسته ندانستن، مردود کردن draw off (فعل)

به خواندن ادامه دهید